یک آسمان احساس

سلام دوستای خوبم. باعث افتخاره که از وبلاگم بازدید می کنید . این وبلاگ درباره ی شعر ها و مطالب خودمه، امیدوارم با نظر های زیباتون برای نوشتن مطالبی جدید تر بهم انگیزه بدین ( مطالب چاپ شده اند کپی ممنوووووووووووع)
ممنون ...

(مهدیس رحمانی )

یک آسمان احساس...

وقت رفتن است 

از این خانه ی بی تو 

از این خانه ای که عطر گلخند تو در آن نمی پیچد 

وقت رفتن است 

زیرا 

در این شب تاریک بی انتها 

زبهر توصیف تو 

واژه هایم خیس شده اند 

از اشک های آکنده از سکوت 

امشب دلم ترنم باران می خواهد 

اگر ثانیه ها اجازه ماندن داده باشند ...

 

یک آسمان احساس...

در هیاهوی باد صدای قدم های میهمانی آشنا می رسید  از فراسوی دهلیز هفت آسمان عشق  همنوای دامن نگارین رنگین کمان تا هفتمین روز رسید  چتر دل انگیزش را گشود  و دگربار   شهریور  انتهای سبزینه ی سبز امید بود و  مقدمه ی برگ ریزان فصل عشق .... هفتمین روز شهریور تان لبریز از شاعرانه های دل انگیز  یک آسمان احساس...

بزرگی گفت: این بارانبرای گل دل انگیز است چو اشک ابر پاییز است نسیم و شاخساران را به لطف و عشق لبریز است حکیمی گفت:  این باران به حکمت سر زده بر مظهر خانه به درد قلب ویرانه به قلب اهل کاشانه حبیبی گفت : باران را همیشه مرحمی بر درد گل بینم زبستان لبش چند شاخه گل چینم ندایش را دوا بینم و من درآن میان با اشکی از احساس می گفتم: این باران ز اشک غصه لبریز است به یاد رفتنت سرد و غم انگیز است ....    یک آسمان احساس...

یکی بود، یکی نبود 

در دفتر سرنوشت 

زیر گنبد کبود 

نوشته بود 

این خنده های بی علت 

تاوان گریه هایی ست که حق ما نبود ...

 

یک آسمان احساس...

تو می روی و پاییز با ساز اشک هایم می نوازد نغمه ای غم انگیز  تو می روی و ترنم باران  می شود مرحم رویای شب خیز  تو می روی و برگ های سرخ  دامن سرخ می گستراند ز بهر شاعرانه های ناچیز  تو می روی و پگاه  می شود غروب خروشان بغض انگیز  تو می روی و عشق دل انگیز  ترانه ای می شود با اشک سر ریز  تو می روی و دلتنگی هایت  می پیچد در کوچه های از بغض لبریز ... یک آسمان احساس...

باز پاییز و نوای ساز ها

 باز پاییز و همه آواز ها 

باز هم پیراهن سرد سپهر

باز پاییز و همه طناز ها 

باز پاییز و نوای عاشقی

باز پاییز و سکوت راز ها 

باز پاییز و صدای پای مهر

 باز پاییز و همه آغاز ها ...

 

 

یک آسمان احساس...

تقدیر مرا  با ابر سیاه پاییز نم نم باران غم انگیز  طراوت شبنم از عشق لبریز  نوشته اند  تقدیر مرا  با شاعرانه های دل انگیز  با تو بودن های خیال انگیز  غروب خروشان غم انگیز  نوشته اند  تقدیر مرا  با بغض پاییز  با اشک سر ریز  در دفتر شب خیز  با عاشقانه های ناچیز  نوشته اند  تقدیر مرا ... ...... یک آسمان احساس...

انسان ها  دنیایی خارق العاده اند  جهان افکارشان، خدای آفرینش  دستانشان، دنیای همدردی  چشمانشان، دنیای محبت  برخی دریای آبی  برخی کویر خاکی  برخی جنگل سبز و برخی آسمان سیاه شب ست  و باران نگاهشان  گلستان قلب را سیراب می کند  قلب هایشان  بنیان عشق  حتی جهانی عظیم تر از جهان هستی ست  زیرا  جهان قلب شان خانه ی همیشگی خداست  زیرا  تمام جهان هستی می تواند در آن جای بگیرد  و شاید  جمعیت آن از جهان هستی ن یک آسمان احساس...

بگو تا به کی 

در کوچه های خطوط دیوانم 

به جستجوی تو پرسه خواهم زد ؟

بگو 

پردیس نگاهت را 

در کدامین شعر شاعرانه ی لبخند خلاصه کنم؟ 

که خلاصه ی لبخند نگاهت نیز 

خلاصه ی تمام دوستت دارم های من است ...

یک آسمان احساس...

دگر بار

پیکر اقدامم بر ساحل خسته ی خاکی پیداست 

ماسه های ساحل 

عطر تو را می بویند 

دگربار 

دریا چه بی قرار است 

ساحل را در آغوش می کشد هر بار 

زیرا 

بر پیکر رنجورش 

نام تو را نوشته ام ...

یک آسمان احساس...

باز هم 

قاصدک ها سوی آسمان احساست پل می زنند 

باز شاپرک ها 

بر جاده ی قدم هایت گل می زنند 

باز چکاوک ها 

بر دیده ی دل بانگ می زنند: 

در دیار واج های پر احساس 

به جان تمام دوستت دارم های عالم 

دوستت دارم ...

یک آسمان احساس...

از تو گفتن بی کران غصه هاست  کار من هر دم شمار لحظه هاست  بی تو بودن ها برایم ساده نیست  با تو بودن ها به خواب و قصه هاست  با تو گفتن از دیار عاشقی  چون غریبی بر ره گمگشته هاست  بی کران،  چشمان پر احساس تو  لحظه ی بی باور افسانه هاست  غنچه ی لبخند لب بگشا که دل  بی قرار از خنده ی یکدانه هاست .... یک آسمان احساس...

همه رفته اند  جز واژه های باران خورده، هیچ نمانده است جز قاصدک های خبر برده ،هیچ نمانده است  جز چشمان افسرده ،هیچ نمانده است  جز قلب آزرده ،هیچ نمانده است  همه رفته اند  جز خاطرات دلتنگ تو ،هیچ نمانده است  جز عطر پیراهن تو ،هیچ نمانده است  جز قلب دلداده ی تو ،هیچ نمانده است  نمی دانم  شاید  بی تو بودن هایم  تاوان بزرگ ترین گناهم بود :  ...عشق... یک آسمان احساس...

واژه های باران 

عطر شبنم دارند 

در هوای عشقت 

رقص نم نم دارند 

واژه های باران

حرف عالم دارند 

در سپهر دیوان 

عطر مریم دارند 

واج هایم بی تو 

درد و ماتم دارند 

گر نباشی بی تو 

شعر پر غم دارند ...

یک آسمان احساس...